دختری در آسمان کویر

ساخت وبلاگ
یکم حرف با خواهرم در مورد داداشم و رفتاراش زدیم دلم گرفت. خیلی دلم گرفت.پیام دادم مستر لپ یکم حرف بزنیم دلم باز شه اما فکر کنم خوابیده.بغض گلومو فشار میده، من اینروزا فهمیدم که چقدر شکننده و داغون شدم از لحاظ روحی ولی الکی پشت یه نقاب خنده پنهان شدم. چقدر خودم خسته ام از این همه اجبار، اجبار به تظاهر. چون اگه تظاهر نکنم و حقیقت‌هارو بگم و قید بعضی آدمارو بزنم هزارتا مشکل ایجاد میشه. تمام خطهای بالارونده دوشب پیش تایپ کردم ولی نشد ثبت کنم. اینا که الان مینویسم واسه امشبه. دلم میخواد غمگینترین آهنگ دنیارو گوش بدم. کلا تو مود افسردگی ام چند روزه ولی همچنان لبخند میزنم و نقش دختر خوب و بدون دغدغه خانواده رو بازی می‌کنم. گاهی از خودم میترسم از اینکه چطوری اینطوری ام، میترسم یهو به سرم به زنه و خودمو با تمام غمهام محو کنم و خانواده تو شک و بهت فرو بره ... کاش میشد خودمو بغل کنم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:41

امشب دوباره ذهنم بازی راه انداخته. دلم میخواد بخوابم اما ذهنم هی میگه نخواب، خودآزاری برای خواب همیشه جزئی از وجود من بوده. حس میکنم اینها همه بخاطر اینه که حفره های عاطفی هیجانی درون ذهن و قلبم وجود داره که پر نشده و اون حفره ها منو اذیت میکنه. اون حفره ها از وقتی به دنیا اومدم نبوده بله به وجود اومده با رفتار آدما. با رفتار مادر با رفتار پدر با رفتار برادر و خواهر و همه همه همه. هنوز خودمو توی بچگی به یاد میارم با حس تمام استرسهایی که کشیدم. شب چیه لامصب، تمام دردهاتو به یادت میاره. مستر لپ همیشه یه خاطره تعریف میکنه از ترس حبس شدن تو زیرزمین که البته هیچوقت براش اتفاق نیفتاده. ولی من با تمام ترسهایی که یه بچه میتونه داشته باشه زندگی کردم‌ و هنوزم مثل روز جلوی چشمم هستن. ‌هنوزم زخمی ام، آدم زخمی که زخماش باعث شدن الکی لبخند بزنه تا دیگه زخم نخوره دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:41

خاطره دیروز به زندایی زنگ زد زندایی از خوابش برای خاطره گفت که خواب خوبی بود. بعد که تلفن تمام شد خاطره راجع به خواب زندایی گفت و سریع تعبیرش کرد به اینکه ان شاالله ف حامله میشه. و من آهی درونم کشیدم از اینکه وا حسرتا که اگر بچه ی ناخواسته باشی هیچوقت نه دیده میشی و نه آرزویی در دل برات دارن. افسوس از دل حسرت کشیده ی من. در حالی که من به خاطره گفتم خواستگار دارم و آرزو دارم باهاش ازدواج کنم خاطره خوابی که تعبیرش بیشتر به ازدواج میخوره برای ف تعبیر به حاملگی کرد. خدایا میشه منو تو زندگی بعدی عزیز دردونه کنی دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:41